نتایج جستجو برای عبارت :

رفتم پیش استاد :(

امروز صبح رفتم پیش استاد منو جلو آقای ملکی شست گذاشت هر چی تو دهنش بود بهم گفت :|
هی میگفت من اینقد مقاله اتو تصحیح کردم تاحالا than رو اونجا گذاشتم ؟!! 
بعد از ظهر نشسته بودم دیدم استاد اس ام اس داد گفت ساعت سه بیا اتاقم 
نگو استاد فک کرده بود صبح به اندازه کافی فوش نداده بهم گفته بود برم باز منو بشوره  دوباره یه دورم ساعت سه منو شست پهن کرد... فردا زنگ نزنه بگه بیا فوشت بدم صلوات 
+ یه زمانی زندگی ما هم اینجوری بود ولی الان رابطه مون بر اساس احترام
امروز رفتم پیش استاد !
همزمان با یکی از اساتید رشته ادبیات هم صحبتی داشتم که ایشون به حرمت سه واحدی ترم یک و شعرهای تو حافظه من و کنفرانس هایی که واسه همون درس سه واحدی ارائه کردم رومو زمین ننداختن و گفتن برم پیششون !
از دور دیدم استاد نشستن و برگه من رو به روشونه و چشم ازش برنمیدارن !هنوز رو صندلی ننشسته بودم که گفت خانوم فلانی بالاخره اومدی؟ بیا این کلید سوالا و این برگت !و من فقط داشتم میرفتم تو زمین !
که این قوانین خاص از کجاااااااا اومده؟؟؟
دو روز پیش سه کلاس سنگین در دانشگاه داشتم که وسطی حضور غیاب نداشت. اولی را نرفتم چون استاد سخت گیر نبود و تاثیری روی پایان ترمش نداشت هرچندغیبتم را خوردم. سومی را زنگ زدم از دوستم بپرسم تشکیل می شود دانشگاه بیایم یا نه که گفت استاد همان استاد اولیست احتمال حضور غیاب مجدد با توجه به یک بار حضور غیاب کردنش اگر صفر نباشد نزدیک به آن است همین شد که آن را هم نرفتم. در بیرون دانشگاه جای دیگری کلاس می رفتم که انجا یک هفته ای بود تمام شده بود و کلاس هنر
استاد لطفی زنگ زده میگم من دیگه انصراف دادم رفتم آزاد
میگه چرا رفتی آزاد مدرکش معتبرنیست هیج جا استخدامت نمیکنن 
سواد علمی بچه های آزاد پایینه 
درصد قبولی بچه های پیام نور توکنکور ارشد بالاتره
من فقط سکوت کردم
بخدا من راضی هستم ک رفتم آزاد 
حتی اگ پیام نور سوادعلمیش بالاتره برامن خوب نبود ۳ترم خوندم معدلم رو۱۳چرخید .من نمیتونم درسیو خودخوان بخونم نمیتونم بدون فهم ودرک حفظ کنم.تووآزمایشگاه که اصلا مشخصه پیام نور ضعیفه!
اما این حرفای استاد
چند سالی می شه که به واسطه پسر عموم ، با استاد رائفی پور آشنا شدم و تقریبا اکثر سخنرانی هاش رو دنبال می کنم .. دو سه روز پیش دیدم توی کانال مصاف ، اطلاع رسانی شده بود که قراره تشریف بیاره شیراز برای سخنرانی ، خیلی خوشحال شدم و امروز ساعت 4 مرخصی گرفتم و رفتم سمت سالن فرهنگیان ! تا رسیدم شد ساعت چهار و نیم که تا استاد اومد برای سخنرانی یه نیم ساعت چهل دقیقه ای منتظر شدیم .. البته ساعت شروع سخنرانی هم 5 بود .
ادامه مطلب
درود - احوال استاد علی آبادی را گرفتم که 4 شنبه به دیدنشان برویم .متاسفانه باخبر شدم ایشان 10 روزی است که در بخش icu بیمارستان امام سجاد خ بهار بین طالقانی و 7 تیر بستری هستند و حالشان مساعد نیست.برایشان دعا کنید.ملاقات همه روزه 3 تا 4
_______________________________________________
امروز به ملاقات استاد علی آبادی رفتم -- در بخش ای سی یو هستند و متاسفانه سطح هشیاری ایشان مناسب نیست - ریه های ایشان مشگل دارد .برای ایشان دعا بفرمائید.
چند سالی می شه که به واسطه پسر عموم ، با استاد رائفی پور آشنا شدم و تقریبا اکثر سخنرانی هاش رو دنبال می کنم .. دو سه روز پیش دیدم توی کانال مصاف ، اطلاع رسانی شده بود که قراره تشریف بیاره شیراز برای سخنرانی ، خیلی خوشحال شدم و امروز ساعت 4 مرخصی گرفتم و رفتم سمت سالن فرهنگیان ! تا رسیدم شد ساعت چهار و نیم که تا استاد اومد برای سخنرانی یه نیم ساعت چهل دقیقه ای منتظر شدیم .. البته ساعت شروع سخنرانی هم 5 بود .
ادامه مطلب
امروز بالاخره بعد یک ماه رفتم مطب استاد!آخراش بود که یه خانم و آقایی اومدن و شرح حال گرفتم و منتظر بودم استاد بیاد! خانمه بعد کلی خوش صحبتی پرسید دانشجویی؟ سال چندی!؟ قصد نداری از ایران بری؟!
گفتم سال پنج و چرا اتفاقا قصد دارم! داشتم با خودم میگفتم "کی قصد نداره آخه تو این اوضاع" که یهویی گفت شمارتو به من بده...! ما یکی از آشناهامون تازه از امریکا اومده! سیتیزنه و استاد دانشگاه! دنبال یه دانشجوی پزشکی میگرده (عَجَب!) که باهم برن! قسمت بود شمارو دید
رمان استاد خلاف کار
قسمتی از رمان:
رمانهای استاد و دانشجو
چند تقه به در کلاس زدم و وارد شدم.با ورودم همه ی نگاه ها به سمتم برگشت و رشته ی کلام استاد از دستش در رفت.فوری شروع به آنالیز صورتش کردم.چشمای سبز،صورت شش تیغ… خودش بود.امیر کیان فرهمند.
خیلی سریع دست و پام و جمع کردم و در غالب یه دانشجوی سال اولی فرو رفتم و گفتم_می تونم بشینم؟می دونست قراره امروز یه دانشجوی انتقالی داشته باشه برای همین پرسید :_لیلا سماوات؟سری تکون دادم که گفت
ادامه مطلب
امروز رفتم دانشگاه.
اسم درس کاربرد ریاضیات در حسابداری ۲! من به عنوان پیشنیاز باید کاربرد ریاضیات در حسابداری یک رو هم پاس کنم...
استاد یه چیز ساده میگه مثلا یازده به اضافه دوازده میشه چند؟ و توضیح میده ...من با اینکه همش یادم رفته( دقیقا ریاضی دوم دبیرستان حتی میتونم بگم کجای جزوه نوشته بودم اینا رو) اما با یه جرقه از اون ته مه ها میاد بیرون همه چیز. و داشتم با شاخ های دراومده بچه ها رو نگاه میکردم که میگفتن استاد نفهمیدیم! و یا اینکه استاد ما کا
میان ترم شروع شد کلاسام مونده تازه دیروز مشخص شد استاد درس مبتنی بر وب با استاد فتوشاپ خواهرن @_@ و من بر فنا رفتم چرااااااا من از روی قیافه تشخیص نمیدم که دو نفر شبیه همن و فامیلشون هم یکیه (اینکه خواهرن مشکلی نیست خیلیم خوبه چون دوتاشون واقعا عالین و من خیلی دوسشون دارم خیلیییییییییییییییییییی خیلیییییییییییییییییییی زیاد، مشکل اینه که باید تلاشمو بیشتر کنم و من سه چهار ساله تنبل شدم)

‍ ✅ در دنیا نبود
♦️آقاى کشمیرى در دنیا نبود. اگر فرضاً من بیرون مى‏ رفتم و مى ‏آمدم و هوا تاریک شده بود و کلید برق بالاى سرش بود، آن‏را روشن نمى‏ کرد و من آن‏را روشن مى ‏کردم. 
اگر بازار مى‏ رفتم و برمى‏ گشتم و مى‏ گفتم فلان چیز قیمتش این‏قدر شده، مى ‏فرمود:
 «یعنى بالا رفته یا پایین آمده اس»؟
♦️ اگر در مورد جهیزیه دختر با او صحبت مى‏کردم، مى‏ گفت: «یعنى چه؟ هم دختر بدهد و هم جهیزیه»؟!
♦️ بازار نمى‏ رفت؛ مگر براى اندازه‏ گیرى لباس
امروز به عیادت جناب استاد رضا بابایی رفتم. اگرچه جسمشان بر اثر بیماری، نحیف شده، اما روحیه‌شان عالی است. و به فرموده استاد شفیعی کدکنی: «آنچه مهم است، روحیه است، روحیه است، روحیه است.»استاد بابایی، انسانی دانا و شجاع‌اند و جامعه امروز ما، به وجود ایشان سخت محتاج است. الاهی که به‌زودی شاهد سلامتی کامل ایشان باشیم.اللهم اشفه بشفائک و داوه بدوائک و عافه من بلائک.علی‌اکبر مظاهری ۱۸ خرداد ۹۸
سر نقصهای پرونده ها..موضوع پایان نامه امو مجبور شدم عوض کنم..ب بدبختی سر ی هفته پروپوزالمو نوشتمش..فرستادم واسه استاد راهنمام..ک اوکی رو بده..بفرستم واسه استاد مشاورم واسه کارای آماریش..ک دفاعش کنم و کد اخلاقمو بگیرم..برم سر جمع اوری..
بعد ک باز کردم ایمیله استاد راهنمامو...ببین ینی حتی ب فرمه پروپوزالمم گیر داده بود..دیگه از ایراداتش بر نوشته ها نگم دیگه..البته تقصیر خودمه ک رفتم سراغه سختگیرترین استاد..ولی میارزه ب نوشتن ی پایان نامه اساسی..
ول
چو دل بر دیگری بستی! نگاهش دار، من رفتم!
چو رفتی در پی دشمن! مرا بگذار، من رفتم!
پس از صد بار که جانم را سوزانیده ای از غم
چو با من در نمیسازی مساز، این بار من رفتم
کشیدم جور و می گفتم : ز وصلت بر خورم روزی
چو از وصل تو دشمن بود برخوردار ، من رفتم
ز  پیش دوستان  رفتن نباشد  اختیار  دل
بنالم، تا بداند خصم: کز ناچار من رفتم!
چو دل پیش تو می ماند گواهی چند بر گیرم:
کزین پس با دل گمره ندارم کار،  من رفتم
ترا چندین که با من بود  یاری ، بندگی کردم!
چو دانس
چو دل بر دیگری بستی! نگاهش دار، من رفتم!
چو رفتی در پی دشمن! مرا بگذار، من رفتم!
پس از صد بار که جانم را سوزانیده ای از غم
چو با من در نمیسازی مساز، این بار من رفتم
کشیدم جور و می گفتم : ز وصلت بر خورم روزی
چو از وصل تو دشمن بود برخوردار ، من رفتم
ز  پیش دوستان  رفتن نباشد  اختیار  دل
بنالم، تا بداند خصم: کز ناچار من رفتم!
چو دل پیش تو ماند گواهی چند بر گیرم:
کزین پس با دل گمره ندارم کار،  من رفتم
ترا چندین که با من بود  یاری ، بندگی کردم!
چو دانستم
استاد یکی از دروس آز عوض شده بعد انقدر کوچولو و بامزه است که من عمرا به ذهنم می‌رسید استاد باشه تهش میگفتم دانشجوی ترم ۶ باشه خلاصه که خیلی گوگولیه بعد این گوگولی جان امروز گفت وقتی کارشناسی بوده استادش همین استاد استندآپ کمدی بوده و خب باعث شد تصمیم بگیرم هفته دیگه دوشنبه برم از اوشون بابت تربیت چنین استاد گوگولی‌ای تشکر کنم!
دانلود رمان استاد خلافکار
 
خلاصه و دانلود رمان استاد خلافکار
رمان در رابطه با دانشجویی است که در پایین شهر زندگی میکند و قصد دارد… .
 
 
دانلود رمان استاد خلافکار
 
بخش هایی از متن رمان استاد خلافکار
چند تقه به در کلاس زدم و وارد شدم.با ورودم همه ی نگاه ها به سمتم برگشت و رشته ی کلام استاد از دستش در رفت.فوری شروع به آنالیز صورتش کردم.چشمای سبز،صورت شش تیغ… خودش بود.امیر کیان فرهمند.
خیلی سریع دست و پام و جمع کردم و در غالب یه دانشجوی سال اولی
دیروز رفتم انجمن خوشنویسی شهر خودمون.
یه استاد خیلی خیلی کار درست پیدا کردم.
اوستاد سابقم به زور بهمون سرمشق میداد، میگفت برید خودتون یه چیز بنویسید.
ولی این استاد، هر هفته سرمشق میده.
به علاوه خط خودکار هم کار میکنه.
بچه هایی که الان در نستعلیق هم سطح من هستن، خط خودکارشون در حد شکسته نستعلیقه، ولی من...
خلاصه که اوصیکم به اوستاد خوب.
دیروز رفتم انجمن خوشنویسی شهر خودمون.
یه استاد خیلی خیلی کار درست پیدا کردم.
اوستاد سابقم به زور بهمون سرمشق میداد، میگفت برید خودتون یه چیز بنویسید.
ولی این استاد، هر هفته سرمشق میده.
به علاوه خط خودکار هم کار میکنه.
بچه هایی که الان در نستعلیق هم سطح من هستن، خط خودکارشون در حد شکسته نستعلیقه، ولی من...
خلاصه که اوصیکم به اوستاد خوب.
من طاها درخشان  در سال ۱۳۸۷ به دنیا آمدم 
در سال ۱۳۹۴ علاقه مند به موسیقی شدم وبه آموزشگاه آزاد موسیقی مهر آهنگ رفتم و ساز تنبک را انتخاب کردم 
پیش استاد عباس قاسمی دروس تنبک را یاد گرفتم 
یک سال بعد یعنی سال ۱۳۹۵ علاقه مند به پیانو شدم و پیش استاد فرشاد برنجی تدریس دیدم .
در سال های ۹۶.۹۵ و ۹۷ به کنسرت دعوت شدم که در دو سال اول کنسرت تنبک و سال ۹۷ اولین کنسرت پیانو یه خود را در سالن ۹ دی اجرا کردم
در سال ۹۵ با ساز درامز آشنا شدم که بسیار بسیار ع
من طاها درخشان  در سال ۱۳۸۷ به دنیا آمدم 
در سال ۱۳۹۴ علاقه مند به موسیقی شدم وبه آموزشگاه آزاد موسیقی مهر آهنگ رفتم و ساز تنبک را انتخاب کردم 
پیش استاد عباس قاسمی دروس تنبک را یاد گرفتم 
یک سال بعد یعنی سال ۱۳۹۵ علاقه مند به پیانو شدم و پیش استاد فرشاد برنجی تدریس دیدم .
در سال های ۹۶.۹۵ و ۹۷ به کنسرت دعوت شدم که در دو سال اول کنسرت تنبک و سال ۹۷ اولین کنسرت پیانو یه خود را در سالن ۹ دی اجرا کردم
در سال ۹۵ با ساز درامز آشنا شدم که بسیار بسیار ع
 کتاب فیزیولوژی ورزشی 5 استاد
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
دانلود کتاب فیزیولوژی ورزش ۵ استاد - علم ورزشwww.elmevarzesh.com › exercise-physiology-book-download۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - دانلود کتاب فیزیولوژی ورزش 5 استاد | کتاب فیزیولوژی ورزش و فعالیت بدنی که با عنوان فیزیولوژی ورزش 5 استاد شناخته می شود،یکی از کتب ...
دانلود کتاب فیزیولوژی ورزش و فعالیت بدنی 5 استاد pdf - ...tamasha.com › list › دانلود-کتاب-فیزیولوژی-ورزش-و-فعا
دانلود کتاب فیزیولوژی ورزشی 5 استاد
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
دانلود کتاب فیزیولوژی ورزش ۵ استاد - علم ورزشwww.elmevarzesh.com › exercise-physiology-book-download۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - دانلود کتاب فیزیولوژی ورزش 5 استاد | کتاب فیزیولوژی ورزش و فعالیت بدنی که با عنوان فیزیولوژی ورزش 5 استاد شناخته می شود،یکی از کتب ...
دانلود کتاب فیزیولوژی ورزش و فعالیت بدنی 5 استاد pdf - ...tamasha.com › list › دانلود-کتاب-فیزیولوژی-ورزش-و-ف
دیروز سر کلاس خوشنویسی آخرین  نفر بودم که  رفتم واسه نشون دادن تمرین.وقتی تمرینهامو نشون دادم استاد هیچی نگفت و فقط نگاه کرد به تمرین.حرف نزدو بچه ها شروع کردن به اذیت من،استاد بگین پورابراهیم خراب کرده،نوشته هاشو اصلا خوب نمی نویسه و استاد لبخند میزد و هیچی نمیگفت،همه مشغول کارشون شده بودن چند دقیقه ای و استاد دو برگه تمرین منو هی زیرو رو میکرد در اوج سکوت..‌.
خیلی جدی پرسید خودت نوشتی؟گفتم بله استاد.
میشه؟!ماشاالله ماشاالله چه قلمی،من ان
هنگام بازگشت به منزل متوجه شد که دزدی از منزل ایشان فرشی برداشته و در حال بردن آن است!استاد، دزد را تا سرای بوعلی بازار تهران که مشغول فروختن قالی شد، تعقیب کرد.لحظه‌ای در مقابل فرش درنگ کرده، سپس پیش رفت و با پیش‌نهاد منفعت به طرفین، قالی را خریداری کرد. البته به شرط آن که تا منزلش حمل کند.وقتی دزد به منزل استاد رسید، تازه متوجه اصل قضیه شد!!این‌جا بود که از استاد عذرخواهی کرد و ...استاد بدون آن‌که به روی خود بیاورد فرمود: «من که ندیدم تو از خ
دانلود رمان استاد خلافکار
 
خلاصه و دانلود رمان استاد خلافکار
رمان در رابطه با دانشجویی است که در پایین شهر زندگی میکند و قصد دارد… .
 
 
دانلود رمان استاد خلافکار
 
بخش هایی از متن رمان استاد خلافکار
چند تقه به در کلاس زدم و وارد شدم.با ورودم همه ی نگاه ها به سمتم برگشت و رشته ی کلام استاد از دستش در رفت.فوری شروع به آنالیز صورتش کردم.چشمای سبز،صورت شش تیغ… خودش بود.امیر کیان فرهمند.
خیلی سریع دست و پام و جمع کردم و در غالب یه دانشجوی سال اولی
از کجا آمد دوست ؟خبری داد به من باد صباح
ز فراق شمس از مولانا
دل اندوه تپید 
و ضمیر آشنای یک پیر ، برنا شد
در نگاه پسری چشم سیاه
مگس شهوت به تکاپو اقتاد 
و بلندای محبت به زمین های پر از آفت عشق کرد سقوط
از کجا آمد دوست ؟
خبری آمد از سوی یک باغ
حوریان رم کردند‌ !
و به دنبال غلامی پی اندیشه ی کامی از او 
عارفی زیر درخت ملکوت
در خیال دختری در دوزخ میشد لخت 
در کنار رودی
پسری لب های خود را در آب می بوسید
دختری در پس یک کوه با خود تنها
دوستی با تن خود را
استاد فقط استاد امروز 
ک مراقبم بود اومد راحت در کلاسو بست بچه ها همه ازاد همه سوالارو قشنگ توضیح داد جواب رو هم غیر مستقیم گفت حواسشم پرت میکرد هر کی هر کار میخاس میکرد تازه یک سوال ازش پرسیدم نصف جواب رو بهم گفت گفت حالا فعلا اینارو بنویس بقیرم اگه یادت میاد بنویس اگه هم یادت نمیاد اشکال نداره خودتو ناراحت نکن نمرتونو میدم ^___^
استادی از بهشت
الهی ک خیر ببینی استاد جان
خب امروز ساعت 5/30 رسیدیم به مشهد من صبح توی سوئیت موندم خاله با مادر با زینب و فاطمه زهرا رفتن حرم  بعد  ظهر من رفتم توی شهر دنبال شارژر چون شارژرم رو یاد کرده بودم بعد هر جا رفتم گیرم نیومد  بعد گفتم برم حرم شاید بعدش پیدا کنم رفتم حرم هم نماز خوندم هم رفتم کنار ضریح دعا کردم خیلی دعا کردم اون لحظه حال خوبی داشتم ...
خدایا شکرت....
در هفته اخیر که پر از شهادت و فلان و اینا بود دوبار مهمونی رفتم:/
و خب از جمعه کلن ول کردم و هییییچییی درس نخوندم هیچی
پنجشنبه آزمون دارم و قد تشخیص خر از از گاو بلد نیست:|||
حالا 
اگه پنجشنبه رو خراب کنم
تقصیر خودمه یا اینکه خدا میخواسته تلافی این بزن برقصا رو در بیاره؟
ببینید من بهش خیلی فکر کردم گفتم اگه پنجشنبه نخوام برم که فقط یه دهن ازم سرویس میشه والدینمو راضی کنم،هفته بعدشم استاد دهنمو صاف میکنه که چرا نبودی
اگه ام برم باز خراب میکنم و با
یه استاد آقا و جوان داریم که خیلی مذهبیه که سر کلاس بحث میکنه و رو اعصاب من حداقل پاتیناژ میره . دو جلسه است مابین حرفهاش از تنهایی و خلای زندگیش می ناله اون وقت من خیلی شیک گفتم استاد کی گفته ما بدون حضور مردها میمیریم؟ ما که به مردها احتیاج نداریم... البته منظورم مالی و اینا بود
آخر جلسه گفت جزوه رو پی دی اف کن و برام بفرست .منم اول طفره رفتم اما در نهایت جزوه رو فرستادم براش 
بعد فرستادن جزوه یادم افتاد عکسای پروفایلمو چک کنم
وقتی نگاهش میکرد
استاد هر سری منو می‌بینه، می‌پرسه:"تو موضوع پروژه‌ت چی بود؟"  و من هر بار بدون این که هیچ پیشرفتی کرده باشم، میگم :haplotype phasing.
سری آخر گفت:" تو نمی‌خوای بیای دقیق‌تر تعیین کنی کارِت چی باشه؟" گفتم: اتفاقا امروز بعد از کلاس می‌خواستم بیام.
رفتم، به محض رسیدن استاد گفت:" تو موضوع پروژه‌ت چی بود؟" گفتم : haplotype phasing . گفت:" خب برو phase کن دیگه!" و جلسه‌مون تمام شد. به همین سادگی، به همین خوشمزگی!
دانلود رمان جدید عروس استاد
دانلود زیبا و جذاب رمان عروس استاد
دانلود رمان عروس استاد دارند جام طرفدار
دانلود جدیدترین رمان عروس استاد با نسخه pdf
دانلود رمان باحال و عاشقانه عروس استاد با نسخه pdf
دانلود پارت اول رمان عروس استاد با نسخه apk
ادامه مطلب
این هفته اگه نمیرفتم دانشگاه بهتر بود اصلا! دوشنبه که نرفتیم واسه آلودگی. سه شنبه آز رو نرفتم، هوش رو رفتم که بچه ها گفتن زیاد درس میده و تشکیل ندیم. بعدی رو هم نموندیم و با شیوا رفتیم کافه. هوا خیلیییی سرد بود. ما هم شیک نوتلا خوردیم و براونی شکلات داااغ. 
چهارشنبه که امروز باشه هم کلاس اولی با استاد بد بودم و حوصله هم نداشتم ؛ واسه همین سوالاشو جواب نمیدادم و گوش‌ نمیدادم زیاد. اخر یه سوالو جواب دادم؛ استاد گفت از معدود ادمایی که توی کلاس جوا
1- و من که جنبه صبح سرکار رفتن رو ندارم 
از ساعت سه خوابیدم تا نه شب!
الان بیدارم 
یک کمی سه تار زدم که ای وای چقدر بد که گذاشتم کنار :( و فکر کنم چیزی به اندازه سه تار نمی تونه حال منو خوب کنه حیف که یادم رفته یک جاهاییشو 
گوشیم هم نیست که کارهای استاد رو پخش کنم و تمرین کنم 
اول با گوشی خواهرم و الانم با لپ تاپ پسر اول که خودش خونه نیست و لپ تاپش و مودم!! من که رمزش دست اونه :/ هر جفت روشن هستن اومدم 
همه هم که خوابید ماشاءالله :)




2- راستش رفتم یک پست
کودکی ده ساله را که دست چپش در یک حادثه ی رانندگی از بازو قطع شده بود ، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپردند . پدر کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد . استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد میتواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاه ها ببیند . در طول شش ماه ، استاد فقط روی بدنسازی کودک کار کرد و در عرض این شش ماه حتی یک فن جودو به او تعلیم نداد 


ادامه مطلب
راستش را بخواهید شاید اصلا از این مطلب خوشتان نیاید چرا که این مطالب تمرینی برای نویسندگی هستند که امیدوارم بتوانم به نویسنده بهتری تبدیل شوم.
حال من خواهان آنم که جمله ای ساده را به حالت های زیباتری در بیاورم و این کار تمرینی برای نوشتن داستان هایم خواهند شد.
1- من به مهمانی رفتم.
2-من با پدرم به مهمانی رفتم.
3-من دست در دست پدر به مهمانی رفتم.
4-من با خوشحالی، دست در دست پدر به مهمانی رفتم.
5- من همچون گلی با ادب، دست در دست پدر به مهمانی رفتم.
6-با
خصوصیات یک استاد آیلتس مناسب
یکی از دغدغه های زبان آموزان و کاندیداهای آیلتس انتخاب استاد مناسب بوده است. به این دلیل که این آزمون دقیقا یک آزمون سرنوشت ساز است. بر اثر شکست در این آزمون هر فردی ممکن است هزینه های زیادی متحمل شود لذا انتخاب یک استاد مناسب و کاربلد واقعا کار سختی است. اگر شما هم با این مشکل مواجه شده اید لطفا به لینک زیر سر بزنید تا با خصوصیات یک استاد آیلتس خوب آشنا شوید: 
 
انتخاب استاد مناسب آیلتس...
 
 
معرفی دبیران محترم دبیرستان نمونه ملاصدرا درس سال 99-98
 
کار و فناوری
استاد علی ربیع زاده(لیسانس برق_دبیر تخصصی در حوزه برق و سازه های الکترونیکی و کار های عملی) 
 
عربی
استاد ایوب شکاریان (دکترای عربی، دبیر تخصصی) 
استاد عباس مومن (لیسانس عربی"دبیر تخصصی) 
 
ریاضی
استاد ابراهیم بشیریان (فوق لیسانس ریاضی'دبیر تخصصی) 
آقای.... (اطلاعات بعدا اصلاح میگردد) 
 
فارسی
استاد حسن فراتی (لیسانس فارسی' دبیر تخصصی) 
آقای حاجی پروانه (لیسانس فارسی ') 
 
علو
در حالی که تا چند دقیقه دیگه کلاس مون شروع میشهمن اومدم رو تختم لش کردم واستون پست میذارم
چون هفته پیش خواستم الکی واسه ه حضور بزنم که استادم فهمید
تا اینجاش که به تخمکمه و دروغ گفتم و لو رفتم دیگه
آدم که نکشتم
اما گند کار اونجایی در اومد که زنگ زدم به ه خبر فتحمو براش بگم
داشتم با آب و تاب قضیه رو واسه ه میگفتم که بچه ها بهم گفتن برنگرد گازشو بگیر برو استاد پشت سرته و شنیده :/
ل گفت بد نگات کرد و رفت سمت ماشینش
الانم من غایب شدم که قیافه م یادش بر
با کلی شور و شعف و ذوق و خوشحالی بلند شدم رفتم دانشگاه ، با کلی استرس بخاطر دیر رسیدن بدو بدو خودمو رسوندم انجمن بازی ، رفتم دم در کلاس ، یادم اومده استاد گفته بود وقتی دیر میاین از در پشتی بیاین ک تو فیلم نیوفتین ، رفتم در پشتی میبینم قفله، برگشتم در اصلی محکمممم دستگیره رو کشیدم بعد یه آقایی اومده میگه خانوم ! این درا قفل مرکزی داره ، برید ته سالن بگید براتون باز کنن. این جا بود ک به بی سروصدا بودن کلاس شک کردم ، رفتم میپرسم کلاس یونیتی کجاست ؟
سال اول دوم دبیرستان بودم که اخرای کلاس زبان رفتنم بود، سطح کلاس بالا بود و تعداد نفرات کم. یه ترم تنها من بودم که قبول شدم و مابقی همه رد شدن. ترم بعد تشکیل نشد کلاس، ولی کلاس قبلی برای بچه هایی که رد شده بودن تشکیل شد که من نرفتم. دلیلش هم این بود که اون روزا از خدام بود به هر دلیل تعطیل شه، اخه چندین سال بود که آرامش و آسایش رو ازم گرفته بود. از یه طرف باید میرفتی مدرسه از اون طرف، خرد و خسته میرفتی زبان، درس های خودت هم یه طرف.
اون ترمی که کلاس م
چند سال پیش بود که پیش یکی از اساتید رزمی که خیلی هم قبولش داشتم و دارم کلاس میرفتم ...
اون موقع یه سری از دوستان میومدن و بهم میگفتن : آخه اینم شد استاد ؟؟ اصلا کی به این مدرک مربیگری و کمربند داده ؟؟  و به من می خندیدن و مسخره میکردن ...
منم که بیخیال ، میگفتم : باشه شما راست میگید ... و به کار خودم ادامه میدادم ...
تا اینکه من رفتم دانشگاه راه دور و بعد از چند وقت که برگشتم دیدم دوستان دارن از کلاس های رزمی که براشون گذاشته شده حرف میزنن و تعریف میکن
ساعت شش پاشدم درسو دوره کردم ، امتحانو دادم. پروژه رو نشون دادیم (که یکم ایراد داشت)؛ بعدش به استاد گفتم میشه زود صحیح کنین از استرسش بیایم بیرون( البته استرسشو نداشتم بیشتر کنجکاو بودم ببینم چند میشم، نمیدونم چرا این حرفو زدم) که استاد گفت اصلامیخواین همین الان صحیح کنم؟ گفتم اره، هیچی دیگه صحیح کرد با مهربونی و ارفاق :) و شدم ۱۶.۲۵ از ۱۹ . حالا نمره های عملی هم هست. بعد هم رفتیم بستنی خوردیم با شیوا. اومدم یکم پروژه کاری انجام دادم، بعد ،خوابی
یه استاد داشتیم که فامیلیش انیران بود. اواسط ترم مادرش فوت کرد و دقیقا اولین روز کاریش بعد از سوگواری، جلسه‌ی ما بود. توی فتوکپی دانشگاه بودم که چندتا از دانشجوهای ارشدش داشتن آگهی تسلیت چاپ می‌کردن تا مراتب احترام و همدردی خودشون رو ابراز کنن. مسئول دستگاه به خاطر شلوغی و سر و صدا نتونست درست و واضح اسم مورد نظر رو بشنوه و تایپ کرده بود امیران. پرینت که گرفت پسرا دادشون دراومد که آقا اشتباه زدی، انیران نه امیران، ولی اون همچنان باور داشت ک
‏اعصابم از این خورده چرا بهت دادم وقتی لذتی نداشت برام مگر لذت سرکشی؟شاید برای همینش می‌ارزید!استاد گفت تو بازی دست نبر.
دیگر میلی به ح ندارم. دلش می.خواست به خانه‌اش بروم که رفتم و او رفت و گرم زندگی شد و من این روزها گوش شیطان کر ...
هیچ میلی و عشقی نیست، منم در جزیره‌ای ساکت و متروک فقط باید جدی‌تر بشوم.
خب گاهی با بعضی آدمها به مشکل میخوری، نمیدونم چرا با این استاد به مشکل خوردم. واقعا هنوز برام سوال هست. وقتم شریف تر از این بود که به غیبت از ایشون بگذره. خسته ام کرد.اینها رو میگم که خالی بشم چون جایی برای گفتن ندارم و مثل شما استاد عزیز، پیش همه یک سری واقعیت نصفه و نیمه را بیان نمیکنم!!!
ادامه مطلب
گویند که معلّمی از بینوایی در فصل زمستان درّاعۀ(1) کتانِ یک‌تا(2) پوشیده بود. مگر خرسی را سیل از کوهستان در ربوده بود می‌گذرانید، و سرش در آب پنهان.(3)
کودکان پشتش را دیدند و گفتند: «استاد، اینک پوستینی در جوی افتاده است، و تو را سرماست، آن را بگیر.» 
استاد از غایت احتیاج و سرما در جَست که پوستین را بگیرد، خرس تیز(4) چنگال در وی زد. استاد در آب گرفتار خرس شد. کودکان بانگ می‌داشتند که: «ای استاد، یا پوستین را بیاور و اگر نمی‌توانی رها کن، تو بیا.»
گ
پایان نامه را تحویل دادم رفت. از وقتی که با یک پایان نامه زیر بغل رفتم توی اتاق استاد و بدون آن بیرون امدم، انسان خوشحال تری هستم. 
یکی از ارزوهای دور و دراز قدیمی ام را گذاشته ام جلوی چشمم، نگاهش می کنم و برایش برنامه می چینم. پیش بسوی اولین قدم ...
چند ماه پیش در کلاس اتفاق عجیبی افتاد که مانند یک  راز بود. یکی از همان راز های استاد.
تلفن آقای نوری زنگ خورد و با حالتی پریشان کلاس را ترک کرد. ما همه جا خورده بودیم.وقتی استاد کلاس را ترک کرد مدیر دوره ها آمد و کلاس را تعطیل کرد. همه ی ما نگران استاد بودیم که مبادا اتفاقی برای او بیفتد.
چند روز گذشت اما خبری از استاد نبود و یک مربی تند مزاج سرپرستی کلاس ما را به عهده داشت. 
چند هفته گذشت و در نهایت استاد آمد ولی رفتارش آن استاد قبلی را نشان نمی د
استاد داستان پیام داده انتظار میره امسال به جای چیزهای دیگه ...برای هم کتاب ارسال کنیم به عنوان عیدی تا هم مطالعه کنیم و هم این روزها مفید باشه برای همه...
منم جواب دادم...واقعاااا انتظار میره استاد!بی زحمت امضا هم بکنید کتابو برام!
و استاد فقط سکوت...فقط نگاه...
 
اولین بار مریم این کتاب رو معرفی کرد
با مریم کلاس استاد جان آشنا شدم
رشته و گرایش خیلی متفاوتی داره با زمینه کار من و استاد جان
استاد مریم گفته بود کلاس استاد جان رو بیاد شاید بتونه در مورد ی موضوعی
اطلاعات کسب کنه
و مریم پارسال برای دومین سال می اومد کلاس استاد جان
خوب براش خیلی سنگین بود و میشه گفت هیچی نمی فهمید
از من در مورد استاد جان و دیدگاهش و نگرشش پرسید
و این بین یکمی از دیدگاه استاد خودش گفت
و این شد که من با استاد مریم از دور آشنا شدم
امروز استاد عیسی پیام داد که به دلیل جلوگیری از شیوع ویروس کرونا و حفظ سلامتی همگانی کلاسهای موسیقی غیرحضوری تا پایان سال برگزار میشود. به این صورت که هر هنرجو باید اجرای درس خودش را فیلم بگیرد و برای استاد ارسال کند و سپس استاد ایرادات احتمالی اجرا رو بگوید و درس جدید را هم بدهد. تجربه ی شیرین و منحصربفردی خواهد بود
بدم اومد ک وقتی استاد داشت chondromalacia رو درس میداد به من نگاه کرد فقط چون که میدونست من زانوم درد میگیره://بعدشم پرسید استاد درمانش چیه استاد گفت وزن کم کنن، گفتش که اگه وزنشون کم باشه چی؟ استاد گفت هیچی و باز به من نگاه کرد:/الان که داشتم این مبحثو میخوندم یادم اومد و خورد تو حالم:/اینم یادم اومد که سر قلب استاده به من گفتش که برم دستگاه فشار بیارم خیلی بدم اومد:(((((شاید چون نصفه و شبه و دارم درس میخونم، ولی نه خوب ناراحت میشه آدم بخاطر چیزای کوچیک:(
رفتیم مریض رو معاینه کنیم ، مریض آخوند بود با عمامه و بند و بساطش نشسته بود روی تخت ؛ استاد گفت میشه کلاهتون رو بر دارین من معاینه کنم ؟؟ (سرش رو بخیه زده بود باید سرش رو میدید استاد) 
یعنی اووونقدر خودم رو نگه داشتم اون وسط نخندم که داشتم غش میکردم :)) 
بعد از اینم که اومدیم بیرون خود استاد از سوتی ای که داده بود غش کرد رسما...
یکماه پیش فایل پروژه را فرستادم برای استاد، قرار بود کامنت های خودش را بذاره و بعد فایل را بفرسته برای خانم دکتر که ایشون هم کاملش کنه و بخشی که مربوط به تخصصش هست را بذاره. چند روز پیش نهایتا به استاد پیام دادم که استاد تغییرات را انجام دادید فایل را بفرستید که من موارد شکلی و ... را هم نهایی کنم. اونوقت تازه میگه از خانم دکتر پیگیر بشوید که فایلشون را ارسال کنند! خب من تا اون موقع فکر میکردم استاد کامنت های خودش را گذاشته روی فایل، تا اینکه زن
من پس از رفتن‌ها،‌ رفتن‌ها،با چه شور و چه شتاب،در دلم شوق تو،اکنون به نیاز آمده‌ام!داستان‌ها دارم؛از دیاران که سفر کردم و رفتم بی تو.
از دیاران که گذر کردم و رفتم بی تو.
بی تو می‌رفتم، می‌رفتم، تنها، تنها،
و صبوریّ مرا کوه تحسین می‌کرد.من اگر سوی تو برمی‌گردم،
دست من خالی نیست!کاروان‌های محبت با خویش، ارمغان آوردم!
به امید خدا فعلا کار رو با بارگذاری صوتهای تدریسی که ضبط شدن و برخی جزوات که تقریر خودم هست شروع می کنم؛ تا ببینیم در ادامه خدا چی بخواد...
محتواهایی که فعلا آماده در اختیارم هست و ان شاء الله به تدریج بارگذاری میشه ، عبارتند از:
ادبیات:
جزوه نحو 4 استاد شامیری (حفظه الله)
صوت های تدریس و جزوه تجزیه ترکیب استاد شامیری (حفظه الله)
فقه:
صوت های تدریس فقه 3 ( کتاب المتاجر، کتاب البیع و کتاب الدین) استاد مفتخر (حفظه الله)
صوت های تدریس فقه 2 (کتاب الصوم
بعد از اولین جلسه ای که با استاد کاف داشتیم،حس پرواز روی ابرها را داشتم که چنین استاد باسواد و خفن نصیبمان شده!
اما این احساس شعف در جلسات بعد تبدیل به حس سرخوردگی شد!همچنان خوشحالم که  در این ترم دو درس با استاد کاف دارم اما تاب سرزنش های هرجلسه اش را ندارم.جلسه ی اول حرف هایش را گذاشتم به حسابِ استادی دلسوز که بچه هایش را نصیحت میکند و در پی ایجاد انگیزه در بچه های سرخوش است اما با تکرار حرف ها در قالب دیگر در جلسات بعدی حس یک دانشجوی خنگ و با
فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت ، استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم ک به تو بیاموزم
 
شاگرد فکری به سرش رسید، یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد ، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند و غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد
 
استاد به او گفت :
آ
چند ماه پیش در کلاس اتفاق عجیبی افتاد که مانند یک  راز بود. یکی از همان راز های استاد.
تلفن آقای نوری زنگ خورد و با حالتی پریشان کلاس را ترک کرد. ما همه جا خورده بودیم.وقتی استاد کلاس را ترک کرد مدیر دوره ها آمد و کلاس را تعطیل کرد. همه ی ما نگران استاد بودیم که مبادا اتفاقی برای او بیفتد.
چند روز گذشت اما خبری از استاد نبود و یک مربی تند مزاج سرپرستی کلاس ما را به عهده داشت. 
چند هفته گذشت و در نهایت استاد آمد ولی رفتارش آن استاد قبلی را نشان نمی د
از کلاس های انلاینمون همینقدر براتون بگم که از کل یک ساعتونیم کلاس یک ساعتو ربعش صدای استاد قطعه و ما صدای استادو نداریم و اون یک ربع دیگه هم که وسطا هر چند ثانیه وصل میشه استاد داره سرفه میکنهو صداشو صاف میکنه یا صدای زیبای قورت قورت آب یا چای خوردن استاد میاد
منکه خیلی دارم استفاده میکنم از کلاسا شمارو نمیدونم:) 
بسم‌الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
استاد دیگر نمی‌خواند
تازه مسئولین متوجه شده اند که چقدر جایش خالی است؟؟؟؟
چقدر دیر!!!
ولی باز هم تشکر 
براستی استاد محمدرضا شجریان لیاقتشان بیش از یک خیابان است
فرهنگ ایران زمین پس تا ابد تا همیشه زیر دین استاد شجریان است همانطور که به حافظ مدیون است
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و الغلبه
قرائت کلام الله مجید توسط استاد بین المللی ، قاری جهانی استاد کاظمی
 
در آستانه ی ولادت با سعادت امام حسن (ع) ، و در جشن مجازی ولادت کریم اهل بیت ، با دعوت آستان امامزاده عماد الدین (ع) قاری بین المللی استاد کاظمی به قرائت قرآن و نورانی کردن و برکت بخشیدن به محفل نمودند .
 
مشاهده ی کلیپ قرائت زیبای قرآن کریم توسط استاد کاظمی : مشاهده ی کلیپ
سلام 
شاید باورتون نشه  ولی امروز من یه کلاسی رفتم که اصلا خسته نشدم هیچ وقتی کلای داشت تموم میشد می گفتم کاش تموم نمی شد و همین طور ادامه داشت 
اینقدر ذوق زده ام که نمی تونم بهتون بگم.. کاش شما هم بودید و حسما درک می کردید
امروز کاری کردم کارستون برای اولین بار توجمع حرف زدم 
خیلی برام سخت .. حتی تپقم زدم  ولی برای اولین بار فوق العاده بود
راستشا بگم اولش ناراحت شدم که ارائه بدتر از همه بود رفتم پیش استاد گفتم بهشون .. گفت برو فیمتا ببین و سعی کن
دفاع این بنده خداست، یاد دفاع خودم افتادم.
خب یه سه چهار ماهی دیر شده بود، همین طوری که عمه هام الان می گن دیر شده پس کی زن می گیری، اون موقع ها هم می گفتن دیر شده، پس کی دفاع می کنی. کلا دیفالتشون همینه: دیر شده پس کی...!
بگذریم، روز دفاعم همه استادا اومده بودن، همه حضار هم نشسته بودن، من اومده بودم تو سالن زنگ بزنم به استاد راهنمام. بالاخره جناب پروفسور با بیست دقیقه تاخیر رسید و با هم رفتیم داخل و من یکهو رفتم پشت تریبون. انگار همه استرس های عال
من از پنجم دبستان تا دوم دبیرستان یه ضرب رفتم کلاس زبان!
یه استاد زبان هم داشتیم که چند ترم متوالی باهاش درس داشتم بهم می گفت تو کلاس 504 واژه هم بیا:|
بهش میگفتم واسه من سنگینه میگفت نه تو کلاس فقط باش بقیه از خجالت رقابت باهات درس خون میشن:) 
:/
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
نکاتی راجع به درس خارج
در انتخاب استاد باید به شرایط ذیل توجه شود:
1.       استاد منظم باشد. لذا در سال اول و حتی الامکان در کل دوره درس خارج از شرکت در درس اساتیدی که تعطیلی مکرر دارند  ، پرهیز شود.
2.       در کنار استادی که طلبه از آن درس می گیرد یک استاد راهنما وجود داشته باشد تا از نکاتی که طلبه سرکلاس خوب متوجه نشده یا تتمیم آن را نمیداند(و دیگر راهنمایی ها) بهره مند گردد.
3.       استاد بیان رسا داشته باشد . لذا شرکت د
من پس از رفتن‌ها،‌ رفتن‌ها،با چه شور و چه شتاب،در دلم شوق تو،اکنون به نیاز آمده‌ام!داستان‌ها دارم؛از دیاران که سفر کردم و رفتم بی تو.
از دیاران که گذر کردم و رفتم بی تو.
بی تو می‌رفتم، می‌رفتم، تنها، تنها،
و صبوریّ مرا کوه تحسین می‌کرد.من اگر سوی تو برمی‌گردم،
دست من خالی نیست!کاروان‌های محبت با خویش، ارمغان آوردم!
[ قصیده‌ی آبی، خاکستری، سیاه - حمید مصدق ]
شاید باورتون نشه (چون خودمم هنوز باورم نمیشه) ولی یه هفته مسافرت بودم.کجا؟شیرازخیلی خوش گذشت.تو شهر گشتم،یه جا کار داشتم رفتم انجام دادم و کلی چیز یاد گرفتم.با اتوبوس رفتم و پدر خودمو درآوردم و به راحتی با قطار برگشتم.توصیه میکنم مسیرهای 1200 کیلومتری رو با اتوبوس نرید:)از شیراز هم که برگشتم مامانم مشهد بود و رفتم اونجا.کاراشو انجام داد و منم رفتم تو شهر گشتم و برگشتیم خونه.دو روز تا لنگ ظهر خوابیدم و از فردا فصل جدیدی از زندگی رو شروع میکنم.به
امروز روز معلم و من این روز رو فقط به یکی از استادام تبریک میگم. همون کسی که منو از سردگمی درآورد و راهو بهم نشون داد. بهم یاد داد روش درست زندگی کردن چیه. من هرچی دارم از ایشون دارم. چقدر دنیام قبل از استادم متفاوت و پوچ بود. الان که فکر میکنم میبینم چقدر گمراه بودم. بلد نیستم قشنگ بنویسم اما دلم میخواد با تمام وجودم بگم چقدر خوشبختم که شاگردش شدم. یکی از شانسای بزرگ زندگیم بود. هیچوقت فراموش نمیکنم چی بودم قبلش چقدر گمراه بودم. اون واقعا یه است
کجای راهی که این همه سال طی کردم راه درستی وجود داشت؟ کجاش راه درستی بود که باید طی میکردم؟ کجای زندگیم راه درست رو رفتم؟ من استاد انتخاب راه های اشتباهم . اگر راه درستی هم بوده به گند کشیدم .من فرورفتم تو راه غلط . راهی هست برای نجات؟ 
اشک واپسین
به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم
به دل امیر درمان داشتم درمانده تر رفتم
تو کوته دستی ام می خواستی ورنه من مسکین
به راه عشق اگر از پا در افتادم به سر رفتم
نیامد دامن وصلت به دستم هر چه کوشیدم
ز کویت عاقبت با دامنی خون جگر رفتم
ادامه مطلب
امرو رفتم بیرون نون بخرم...تو راه برگشت بودم یکی افتاد دنبالم
من..خاک عالم این کیه*سرعت تند شد*
 به در خونه رسیدم زنگ زدم کسی با نکرد
سریع کلیدو دراوردن رفتم تو درو بستم یه پوفففف گفتم
رفتم داخل خونه صدای در اومد
طرف...واکن
من...شما؟
طرف...من منم واکن
من...گذاشتم*ملت روانی شدن*
طرف دوباره زنگ زد
ادامه مطلب
 
 
گویند گویند گویند که روزی مهر یه دلبری به دل یکی افتادای کاش نمی افتادگویند که هرشب توویِ دستش یه پیاله با من آن نیستاصاً عین خیالش چرا استاد آخه چه کاریه استادگویند که کشته مرده میدادتار مژگونشو من، من به قربونشو ای وایافتاد افتاد افتاد به دلم مهر تو ای کاش نمی افتاد نمی افتاداسفند و دی و خرداد و مرداد
♫   ♫   ♫   ♫
♫   ♫  NITROMUSIC.IR  ♫   ♫
♫   ♫   ♫   ♫
که همش مهمونی آخه چه کاریه استاد استــاددلا دلا دلا دلا استادچرا چرا چرا چراگویم گو
امروز از یه موضوع بینهایت ناراحت شدم
من کلا دوتا مریض داشتم ولی خب هرکدوم دو سه تا عکس داشتن
مریض اولم تنهایی دوتا عکسشو گرفتم و تکرار نخورد
مریض دومم3تا عکس از قدام داشت که منشی بخشمون گف با یکی از همگروهیات برو ، من دوتا عکس از این مریض رو گذاشتم که یکیش تکرار خورد و همگروهیمم اون یکی رو گذاشت که از اونم تکرار خورد
روال کار اینجوریه وقتی عکس تکرار میخوره باید استاد بیاد کنارمون ..خب دوباره هرکدوممون یه عکس برداشتیم اینبار خداروشکر عکس من خو
تقریبا آرام شده ام. مدام باید خودم را مشغول نگه دارم. امروز دانشگاه نرفتم. از خواب بیدار شدم و گفتم کاش باز خوابم می برد و ضمیر ناخودآگاهم باز تمام چیز هایی که می خواستم را به خوابم میاورد. دقیقه هایی را دراز کشیده به سقف نگاه می کردم و اشک می ریختم. بودن و تنها بودن و اینکه ذهنم مشغول باشد را تاب نمی آوردم. رفتم از خانه بیرون. رفتم یک جای آرام و خلوت. دو ساعت تمام بودم. کاری نکردم. بی قراری هایم را از چشمانم ریختم بیرون. چشمانم کمی تار می بینند. بر
امرو رفتم بیرون نون بخرم...تو راه برگشت بودم یکی افتاد دنبالم
من..خاک عالم این کیه*سرعت تند شد*
 به در خونه رسیدم زنگ زدم کسی با نکرد
سریع کلیدو دراوردن رفتم تو درو بستم یه پوفففف گفتم
رفتم داخل خونه صدای در اومد
طرف...واکن
من...شما؟
طرف...من منم واکن
من...گذاشتم*ملت روانی شدن*
طرف دوباره زنگ زد
ادامه مطلب
پس از اعلام راه اندازی وبسایت شخصی «استاد محمود مهرمحمدی» همزمان با مراسم نکوداشت ایشان در 13 مهر 1397، اکنون با تکمیل بارگذاری محتوا، این سایت به طور کامل فعال شده است. علاقمندان می توانند از طریق لینک زیر به وبسایت استاد دسترسی داشته باشند.
استاد محمود مهرمحمدی
پس از اعلام راه اندازی وبسایت شخصی «استاد محمود مهرمحمدی» همزمان با مراسم نکوداشت ایشان در 13 بهمن 1397، اکنون با تکمیل بارگذاری محتوا، این سایت به طور کامل فعال شده است. علاقمندان می توانند از طریق لینک زیر به وبسایت استاد دسترسی داشته باشند.
استاد محمود مهرمحمدی
دیشب خیلی عصبی بودم. خیلی زیاد. همش احساس میکردم میخوام پریود بشم. ولی تقویم میگفت زوده. دیر خوابیدم و صبح پا شدم دوباره درس بخونم. وااااای که چقدر از شب امتحانی خوندن متنفرم. بعدش هم که سلام بر پریود.
رفتم امتحان دادم و اومدم. نمیدونم دلیلش یا وسواسه، یا بلد نبودن زیاد، یا بلد بودن! امتحانای این ترم رو خیلی مینویسم. دوشنبه استاد بهم گفت بسه دیگه همه رو نوشتی! امروزم برگه رو که دادم استاد یه لبخند عجیبی زد، نمیدونم نشونه خوبیه یا نه.
 
یه انیمه
هیچ حبیب زنگ زد رفتم اونجا اول رفتم تسویه حساب کردم از لحاظ مالی یک ماهی رو که اصلا حساب و کتاب نکردن من گفتم اوکی ! ۲۷۰ هزار تومن پول از وسایلی که آورده بودم رو پرداخت کردم بعد با حبیب در مورد زبان حرف زدم و از اونجا اومدم بیرون رفتم پیش دفتر کار ابی سیف یه کم پیش ش مونده آن و الان هم جوایز شدم و اینستاگرام و توییتر رو نصب کردم

  علامه حسن‌زاده:
«برای طالب کمال، استاد خیلی دخیل است. آن مفاتیحی که از استاد عاید شاگرد می‌شود، آن کدهایی که از استاد استفاده می‌گردند، آن اصول و امهاتی که از استاد بدست می‌آید، اهمیت به سزا دارند.
انسان از جمع کتب عالم نمی‌شود، وگرنه کتاب‌فروش‌ها می‌بایست اعلم من فی الارض بوده باشند.»
انسان کامل/صفحه ۱۴
خب!!!
امروز صبح کورس اول رو مجبور شدمُ با تاکسی رفتم ، وطبق قانون مورفی من عجله داشتمو راننده خیلی ریلکس میرفت و آخر هم منو یه جای اشتباه پیاده کرد و چندتا کوچه رو مجبور شدم بدوم تا برسم به ایستگاه اتوبوس، که خوشبختانه رسیدم و پول خرج نکردم =) ولی چون یذره دیر اومده بود منو زینب 8وربع رسیدیم و تا درو باز کردیم استاد سرش رو از روی دفتر نمره یذره بالا آورد و با گوشه چشم نگاهمون کرد و گفت نیاید دیگه سر کلاس. من براتون غیبت زدم. با شوکی ک از قاطعیتش دچ
*به خاطر کمبود وقت مطالب کم و خلاصه شدن
انگار همین دیروز بود که فصل دوم اومد و مارینت با استاد فو نگهبان میراکلس ها آشنا شد.همون طور که همه یادمون هست استاد فو همیشه خدا داشت راجب اشتباهاتش عذاب میکشید و ما رو یه فصل منتظر گذاشت و بلاخره فرصت رو خوب دونست که این راز رو برامون باز کنه وبگه کار اشتباه اون چی بوده؟؟
ادامه مطلب
امروز از کلاس برمیگشتم 
یهو از جلو بیمارستانی رد شدم‌ که ننه اونجا بود 
رفتم‌ داخل که‌ برم مثل همیشه بهش سر بزنم ببینم‌‌‌ امروز ناهار خورده یا نه 
رفتم 
جلو در ورودی گل میفروختن
یاد ننه افتادم 
یاد جمله ای که میگفت اگر برام‌ گل بیاری خوب میشم 
لبخند زدم‌
رفتم‌ یه گل خریدم و خواستم‌ برم‌ ملاقات.‌ ساعت ملاقات نبود اما‌ نگهبان اونجا منو خیلی دیده‌بود , فکر کرد اومدم‌ بجای مامان وایسم‌ پیش ننه که مامان‌بره خونه 
درو برام‌ باز کرد اما
غیر وقت گذرانی با مهمون کوچولومون، یعنی بچه خواهرم که مامان باباش سر کار بودند، سعی کردم از اپلیکیشن‌های کتاب‌خوانی کتاب مجانی گیر بیاورم. صدایم کمی رنگ گذشته را گرفت و بعد مدت‌ها حمام رفتم اخر شب که اگر ماسک ماست و روغن زیتون نزده بودم باز هم نمی‌رفتم. رفتم و آن داخل و در میان کاسه های آب جوشی که روونه خودم میکردم جسمم التیام می‌یافت
غیر وقت گذرانی با مهمون کوچولومون، یعنی بچه خواهرم که مامان باباش سر کار بودند، سعی کردم از اپلیکیشن‌های کتاب‌خوانی کتاب مجانی گیر بیاورم. صدایم کمی رنگ گذشته را گرفت و بعد مدت‌ها حمام رفتم اخر شب که اگر ماسک ماست و روغن زیتون نزده بودم باز هم نمی‌رفتم. رفتم و آن داخل و در میان کاسه های آب جوشی که روونه خودم میکردم جسمم التیام میافت
دومین مطلب و جزوه ای که در اختیارتون قرار میگیره، جزوه نحو 4 یا همون بخش اول مغنی الأدیب هست.
 
این جزوه مشتمل بر متن کتاب، حواشی استاد و بعضا اضافاتی از خودم هست.
متن کتاب بدون رنگ زمینه بوده و حواشی استاد و اضافات خودم با هایلات آبی به نگارش در اومدن.
حواشی خودم هم با علامت خودکار از بیانات استاد تفکیک شده.
نکته دیگه هم اینکه نکاتی که در حاشیه سمت چپ جزوه وجود داره، معمولا نکاتی بوده که کلّیت داشته و صرفا توضیح متن کتاب نبوده؛ به همین دلیل او
این پاوپوینت  در 14 اسلاید به شکل زیبا و منحصر به فرد طراحی و اسلاید بندی شده است د راین پاورپوینت مطالبی از تولد،سفر به کشور ها،مساجئدی که میزبان استاد بودند،فلسطین و استاد عبدالباسط،فیلم از تشییع پیکر استاد عبدالباسط و سایر مطالب مفید و ارزنده در مورد استاد عبدالباسط در این پاورپوینت درج شده است که امید واریم رضایت شما عزیزان را جلب نماید
 
 
 
جهت دانلود فایل کلیک کنید
ذهنم خالی بود خالیه خالیه
انگار هیچ حرفی برای گفتن نداشتم 
آخه یه شبه همسایه امام ریوف شدم 
از پنجره خونشو میبینم وهرچی دلم خواسته رفتم بیخ گوشش گفتم 
برای همین خالیم .خالی شدم از حرف
منتظرم تا خودش پرم کنه ......
تااینکه چندساعت پیش استادم پیام دادن که :فردا به تک تکتون زنگ میزنم اگه گفتین موضوع صحبتمون چیه؟؟؟؟؟؟
منم مثل همیشه حاضرجوابی کردم زودتر ازهمه جواب دادم که مثلا بگم من خیلی میفهمم.....
البته از سر ذوقم بود اما بعدش فکرکردم شاید چون تکا
امروز خیلی شاد و شنگول و خجسته! و یک چیزی خل صبح ساعت هفت بیدار شدم برای خودم چای دم کردم آهنگ گذاشتم قر دادم و توی گروه دانشگاه با انرژی مدل گویندگان رادیوی صبح پیام فرستادم و به قول استاد رپ رادیو سلولی شدم باز و کم کم هم حاضر شدم و رفتم دانشگاه و باید بگم خدایا شکرت که اساتید باحالی داریم که عین سرمایی تو کارتون مدرسه موش‌ها می‌مونن به همون اندازه سرمایی! شما فرض کنید من فقط و فقط مانتو تنم بود با یه لایه بسیار نازک تاپ زیرش و تمام مسیر تا د
آقا یه زن و شوهر استاد تو دانشگاه ما هستن. من یه ترم با شوهره کلاس داشتم. الان یذره باهاش رفیق شدم. ینی مثلا در حد سلام علیک داشتن.
از زنش بیشتر خوشم میاد. روش کراش وحشتناک ندارم ولی این الگوی منه.
خانومش خیلی مهربونه. شوهره عصبیه بیشتر. منم واسه نمره متاسفانه باهاش کنار اومدم.
یه روز دیدمش تو دانشگاه در حالیکه که گفته بود من اون روز ها نیستم دانشگاه. دیدم رد شد رفت تو اتاقش. گفتم خب برم یه سلامی بکنم. رفتم سلام علیک کردم بعدش گفت با من کار دارین؟؟
در دل خویش مجموعه ای از نفرت دارم. یک بوته ی عظیم تنفر در قلبم روییده است، منی که همیشه جز محبت مرام دیگری نمی دانستم. چه بر من رفته ای استاد؟ چه بر من اورده ای استاد؟‌این حجم از تنفر در من ای استاد ... 
و منی که کهیر می زنم از حرف زدن با تو. و تویی که هیچ چیز برایت مهم نیست. و تویی که لم می دهی و نان سنگک گنده را از ان زیر میز در می اوری و فرو می کنی توی ارده -جلوی لپتاپت -. و تویی که دو لوپی می خوری و هیچ چیز این جهان برایت مهم نیست. 
و منی که در تنفر مست
کلاسای مجازی قرار بود تا ۱۶ فروردین تشکیل نشن البته از ۵ فروردین به بعد دست استاد بود و خب امروز استاد ایمنی شناسی کلاس رو تشکیل دادن و از اون باحال‌تر استاد آیین زندگی‌مون با اینکه گیر نیستن کلاس رو تشکیل دادن و تازه فهمیدیم که بله هفته پیشم تشکیل داده بودن... بعد من طفلک رو حساب گیر نبودن با این استاد وصایا هم گرفتم و الان تایم بین دو کلاس اومدم بگم هیچ وقت گول نخورید!
سال نوی همگی هم امیدوارم تا اینجا خوب بوده باشه و در ادامه بهتر هم باشه و
بسم الله الرحمن الرحیم
نکته ای را لازم به تذکر میدانم, قدردانی و قدرشناسی از استاد فاطمی نیا می باشد.خبر کسالت و بیماری ایشان بسیار ناراحت کننده وخسارت بزرگی است برای جهان شیعه.درتمام ساعات شبانه روز باید برای سلامتی این استاد بزرگ که به حق آبرو و افتخار جهان شیعه و مدافع بزرگی برای قرآن و اهل بیت دربرابر دشمنان دین و در برابر خرافات هستند،دعا کنیم.تا هرچه زودتر سلامتی خود را بازیافته و به تحقیقات وتالیفات خویش مانندگذشته مشغول شوند.
آنچه
هووف چقدر امروز خسته شدم رفتم پای تخته با اینکه هیچی بلد نبودم :( کلی تمرین حل کردم ینی استاد خودش تند تند میگف :) خلاصه که اوصاعم خیلی داغونه و گف از کل کلاس چهارشنبه و شنبه و دوشنبه اینده قسمت بندی کرد که امتحان بگیررره تازه امروز یک کوچولو یاد گرفتم و از اون قاطی بودن دراومدم.
البته معما چون حل شود آسان شود :/ 
عععع راستی خیار ترشیم آماده شده امشب با ماکارونی میخوریم :)) فک کنم ۳ روز شد! 
ساعت 8 صبح ماه رمضان کلاس جبرانی گذاشته بودند با یک استاد حساس به همه چی!
خیلی ها این اواخر دیگر فقط به نیت حذف نشدن می آمدند. بچه ها بدو بدو خودشان را به کلاس استاد حساس می‌رساندند. هرکسی وارد می‌شد، به عنوان اولین حرکت، سر می‌چرخاند به سمت فنکوئل خاموش و با دیدن چهره پوکر استاد و کتی که در آن گرما به تن کرده بود، بدون هیچ اعتراضی می‌نشست سر جایش. تا اینکه استاد ترمومتر را درآورد و شروع کرد به لحاظ علمی اثبات کردن اینکه الان هوا خوب است و آدم
بسم‌الله...
سلام!
+
این موقعیت را تصور کنید:
استادی هست که فقط یک درس دو واحدی ارائه داده است و ظرفیت کلاس ۳۵ نفر است. بعد از کلی چانه زدن ظرفیت کلاس به ۴۰ نفر افزایش یافته است. در کنار این استاد، استاد دیگری همین واحد را ارائه کرده است.( یعنی انتخاب‌های دیگری هم وجود دارد.)
کلاس استاد اول که از این به بعد ایشان را استاد الف می‌نامیم متقاضی بسیاری دارد. 
درس برای یک ورودی دیگر ارائه شده و نمی‌توان از طریق سامانه‌ی دانش‌گاه گرفت‌ش.
گروهی از بچه
ساعت 8 صبح ماه رمضان کلاس جبرانی گذاشته بودند با یک استاد حساس به همه چی!
خیلی ها این اواخر دیگر فقط به نیت حذف نشدن می آمدند. بچه ها بدو بدو خودشان را به کلاس استاد حساس می‌رساندند. هرکسی وارد می‌شد، به عنوان اولین حرکت، سر می‌چرخاند به سمت فنکوئل خاموش و با دیدن چهره پوکر استاد و کتی که در آن گرما به تن کرده بود، بدون هیچ اعتراضی می‌نشست سر جایش. تا اینکه استاد ترمومتر را درآورد و شروع کرد به لحاظ علمی اثبات کردن اینکه الان هوا خوب است و فیز
دانلود آهنگ جدید آرون افشار رفتم که رفتم
سورپرایز دیگر از وب سایت فاز موزیک اینبار دانلود آهنگ رفتم که رفتم / خداحافظ رفیق بغض و آوار از خواننده محبوب این روزای کشور آرون افشار (با همکاری شرکت آوای فروهر )
ترانه : مرتضی قلی ; آهنگساز : آرون افشار
Download New Music : Aron Afshar – Raftam Ke Raftam In Fazmusics

ادامه مطلب
دانلود آهنگ جدید آرون افشار رفتم که رفتم
سورپرایز دیگر از وب سایت فاز موزیک اینبار دانلود آهنگ رفتم که رفتم / خداحافظ رفیق بغض و آوار از خواننده محبوب این روزای کشور آرون افشار (با همکاری شرکت آوای فروهر )
ترانه : مرتضی قلی ; آهنگساز : آرون افشار
Download New Music : Aron Afshar – Raftam Ke Raftam In Fazmusics
 
 
ادامه مطلب
 
دانلود آهنگ جدید ساسی به نام استاد با کیفیت 128
گویند گویند گویند که روزی مهر یه دلبری به دل یکی افتادای کاش نمی افتادگویند که هرشب توویِ دستش یه پیاله با من آن نیستاصاً عین خیالش چرا استاد آخه چه کاریه استادگویند که کشته مرده میدادتار مژگونشو من، من به قربونشو ای وایافتاد افتاد افتاد به دلم مهر تو ای کاش نمی افتاد نمی افتاداسفند و دی و خرداد و مرداد
که همش مهمونی آخه چه کاریه استاد استــاددلا دلا دلا دلا استادچرا چرا چرا چراگویم گویم گویم
امروز برای کلاسی با آموزش دانشکده و استادمون هماهنگ کردم و همه را خبر کردم که کلاس را بردارند. برای همه پیام گذاشتم و کارهای ثبتنام یک نفر که نتوانست بیاید را انجام دادم. کلاس برگزاری را هم تلگرام کردم و خلاصه. بعد چند دقیقه تاخیر استاد آن کلاس وارد شد و اولین کاری که کرد ما را بیرون کرد! خیلی محترمانه و گفت شما طبق برنامه آموزشی ترم بعد دارید. ببینید چقدر شلوغ شده..
باید از دور افراد متمسخر بیرون میامدیم. همه ی آدم هایی که آن جا نشسته اند دلشا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها